جشن دندونی آقامتین
اینم آقا متین داداش گل مریم جون
سخنی با دخترم
جگر گوشه ام! میخوام بهت بگم قسم به خدایی که با سخاوت سینه هام و پر از شیر کرد و با مهربونی تو رو در دامن من گذاشت و با چشم پوشی به گناهام من رو به بالاترین درجه که همون مادری هست رسوند ٬ هیچ دینی به گردنم نداری . تو رو دارم بزرگ میکنم که خودم به ارضای روحی برسم . که پر بشم از حس لذت ...که گریه کنم برای دلیلی مثله تو .....که بی خواب بشم از درد گردن ...که حال کنم با تو ....که کودکی م رو دوباره دوره کنم ....به خدا تو رو برای لذت خودم بزرگ میکنم ....تنها چیزی که ازت میخوام اینکه پاک باشی و انسان و سلامت ...که باعث افتخار خودت بشی ...بشی همونی که میخواهی نه اونی که من میخوام . و خدای مهربونم ...سلامتی و شادی رو از هیچ خانواده ای دریغ نکن ... ...
نویسنده :
مامانی
9:34
پرنسس من مریم خانمه
سلام پرنسس عزیزم روزها دارن تند تند پشت سرهم میرن تو هی بزرگتر میشی چشم برهم زدیم رفتی تو 5سال شیرین کاریات تمومی ندارن حرف زدنات بامزه وبامزه تر شده من وبابایی روز به روز بیشتر به تو وابسته میشیم بعضی وقتها میشینم بهت خیره میشم که ماشاله چقدر عاشق به هم ریختن خونه ای چقدرتوان داری که یک دقیقه اروم نمیشینی بااین کارات درسته خستم میکنی ولی ذوق میکنم ...خیلی خستم میکنی تا بخوام چشم روهم بزارم یک چرتی بزنم کتاب داستانهایت رو میاری که مامان برام بخون ماشاله همه رااز حفظی ولی دوست داری برات بخونم منم دلم نمیاد بهت نه بگم با همان چشمان خواب آلو اونقدربرات میخونم که تو ذوق میکنی میخوام بهت بگم که بهترینها میشم برات درسته تا 4ماه دیگه باید ...
نویسنده :
مامانی
10:38
بدون عنوان
دخترم نازنینم من را هزار امید است وهرهزار امید تویی
نویسنده :
مامانی
15:20