مریم جون خیلی شرمندتم

دخترکم گلم عزیزم میدونم چقدر به من وابسته ای ومن به تو چقدر لحظه شماری میکنی تا مامان وقت کنه وباهم بازی کنیم ولی دادش هی که داره بزرگتر میشه بیشتر وقتم رو میگیره ازسرکار که میام کارخونه وکار داداش نمیزاره من زیاد وقتم رو دراختیارت بزارم میدونم ظهرکه ازسرکارمیام خیلی دوست داری مثل قدیما برات داستان بخونم ولی تا برم داداش رو شیر بدم خودم هم ازخستگی خوابم میبره ولی اینو بدون دخترم تمام سعی خودم رو میکنم تا بتونم بیشتر برات وقت بزارم غنچهی مامان ....دوست دارم عزیزم