چه بگویم دخترم
امروزبعداز٢٠روزتعطیلی اومدم سرکارخیلی سخته دوری ازتوگلم چندروزه خیلی به هم وابسته شده بودیم تو به من ومن به تو نمیدونم ازموقعی که کارم راشروع کردم تودلم یه آشوبه احساسمیکنم دلم گرفته به خصوص همکارا هم که هرکدوم توی این تعطیلات یک مشکلی براشون پیش اومده بود خاله الهام که نی نی شو سقط کرده خاله فیروزه هم عمل کرده خاله امنه هم عوش به رحمت خدارفته عزادار شده یعنی هرکی به هرنحوی داغون شده منم نمیدونم مشکل خاله عتاب تموم جونم راگرفته تمام فکروذهنم پیش اونه خوب عزیزم باید برم به کارام برسم فعلا بااااااااااااااااااااااااااااااااای
نویسنده :
مامانی
10:46