مریم خانم درنوروز1403
متین وآرمان پسر دایی عزیز
تولد 7سالگی متین
نوروز 1403 بود تصمیم گرفتیم به خرمشهرسفرکنیم مریم ومتین یک هفته قبل چمدانها رو با ذوق وشوق جمع می کردند فقط منتظر بودن 29 اسفند بشه وراه بیوفتیم خیلی خوشحال بودیم 29 اسفند راه افتادیم کل راه بارندگی بود بعد 12ساعت رسیدیم با دیدن اقوام بسیار ذوق کردیم به خاطر اینکه عید نوروز مصادف با ماه رمضان بود ما 10روزقصد کردیم تولد آقا متین 22 اسفند بود ولی متین قبول نکرد براش جشن تولد بگیریم گفت تو تعطیلات عید جشن را با اقوام ولب شط میخوام بگیرم واین هم شد خلاصه همه فامیل را یک شب لب شط خرمشهر دعوت کردیم وتولد متین بسیار خوب برگزار شد خیلی اون شب به متین وهمه خوش گذشت .دراین 10روز ما هرشب افطار خونه یکی ازفامیلاها دعوت میشدیم ازاینکه دورهم بودیم خیلی به...
تولد متین ومهمانهایی که با حضورشون تولد را دوچندان زیباتر کردند
تولد 7سالگی متین نوروز1403
متین درکلاس اول
ماجرای فرار متین از مدرسه
سال 1401متین 6سالش شد وباید میرفت پیش دبستانی برای اینکه سنش کم بود گفتم ببرمش غیرانتفاعی بیشتر هواشو خواهند داشت ازروز اول مهر که رفت گفت هم مدرسه را دوست ندارم هم معلمم را گفتم اولشه خوب میشه 50روز ازمدرسه گذشته هرروز باگریه متین را میبردم مدرسه دوروز پیش ساعت 10مدیرشون زنگ زد عصبانی که بیا مدرسه پسرت کلاه سرمون گذاشت منم با دو رفتم مدرسه گفتن متین به معلمش گفته میرم دستشویی درمدرسه را باز کرده فرار کرده مدیرشون گفتم تو دوربین دیدم یک بچه درمدرسه را باز کرد وداره میره رو به خیابون که رفتن دنبالش گرفتنش میگه خیابون شلوغ بود اگر ماشین یا موتوری بهش میزد کی جوابگو بود هرچی بهش میگم متین چرا این کار را کردی میگه ازاول بهت گفتم اینجا رو د...
متین به پیش دبستانی نمیرود
مهر1401 شد ومتین باید به پیش دبستانی برود ولی اصلا ذوق نداره نمیدونم همه را ه ها را امتحان کردم میگه خسته میشم ازصبح تا ظهر بشینم تو کلاس کمی زودتر میرفتم دنبالش ولی بازم با گریه میوردمش اعصابم داغون میشد همه بچه ها تو کلاس نشستن ولی متین میخواد فقط بره خونه .....امروز 12آبان هست یعتی 42روز ازمدرسه گذشته ولی بازم امیدوارم متین بهتر بشه وذوق مدرسه را داشته باشه 12آبان1401 مدرسه دانشمند