مریممریم، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره
متینمتین، تا این لحظه: 2797 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

لحظات رویایی مرمر ومامانش

یه خانواده خوشبخت و شاد بهشت زودتر از موعد است

مامان قربونتون بره تو وبابایی

1393/9/4 13:53
نویسنده : مامانی
136 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان دیروز برای من سرکارخیلی خسته کننده بود ولی وقتی رفتم خونه تورو بغل کردم کل خستگیم دررفت

خیلی سرحال شدم ولی وقتی بابا اومد خونه کمی ناراحت بود انگار بارئیسش بحثش شده بود خدا ازاین کله گنده ها

نگذره که میخوان فقط به ادم زور بگن بقیه که سفارش شده هستند حق دارند هرکاری بکنن تند وتند حکم وسمت

میگیرند ولی بابای تو که صبح تا غروب زحمت میکشه اخرش اینجوری .....خیلی با بابات حرف زدم که خدابزرگه

ماخداراداریم خدا جای حق نشسته همین که میدونی پولت حلاله خودش کلی می ارزه بغلش کردم بوسش کردم

تورو مینداختم بغلش تا فراموش کنه بلاخره موفق شدیم من وتو اخرش به نفع تو تموم شد بابا گفت بریم بیرون یک دوری بزنیم وقتی رفتیم یک کفش خوشکل برات دیدیم خریدم خیلی نازبود نیم بوته تو هم دیشب پات کرده بودی تو پذیرایی

رژه میرفتی . امروز سرکارم ولی خیلی نگران باباییتم میترسم دوباره بحثش بشه اعصابش خورد بشه دوست دارم

بهش زنگ بزنم ولی سرش شلوغه نمیخوام وقتش رابگیرم  عزیزم ازخدا میخوام  هیچ وقت  غم به روی تو

بابات نبینم  همیشه شاد باشید تامیتونم زمینشو فراهم میکنم  دوستتان دارم   مامانی الهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

بهناز
4 آذر 93 18:56
سلام عزیزم ..من زایمان کردم خداروشکر همه چی خوب بود ولی آوا یه کمی زردی داشت که باعث شد دو شب بستری بشه ..خیلی سخت بود دو شب سخت و طاقت فرسا ولی هزار مرتبه خداروشکر میکنم که الان اومده پایین و مرخص شد ..توروخدا واسمون دعا کنین
بهناز
6 آذر 93 21:31
سلام عزیزم مرسی بابت تبریکت..اسم دخملی رو آوا گذاشتیم