گل زندگی من
عزیزکم چند وقته نیومدم چیزی بنویسم چون خیلی سرم شلوغ بوده مهمونهایی که ازجنوب اومدن کلا وقتمو پرکردند همونجوری که توهم میدونی تا ازسرکاربیام باید باخانم خوشکله بازی کنم یا این روزها یادگرفتی که بادوچرخه بریم بیرون کلی وقتمو میگیری بعدش هم باید بیام کارخونه فکر نهارروزبعد رسیدن به بابایی واقعا دیگه حتی 5دقیقه وقت خالی برای سرزدن به وبلایگت رابرام نمیزاره انشاله تو که بزرگتر ومستقل شدی وقتم آزادترمیشه وبیشتر میام برات مینویسم گل زندگی من
راستش بابات هم این روزها کارش رااضافه کردند یعنی بعدازظهرها هم خونه نیست وقتی هم میاداونقدرخسته است که نمیتونه توروببره پارک مجبورم من تورو ببرم پارک وتفریح و.... ولی عوضش بابات زحمت میکشه تا دخترگلش تو رفاه باشه کم وکسری نداشته باشه فقط دعا کن سمت بگیره ووقتش آزادتر بشه تورو بیشتر میبره تفریح گلم دوستتان دارم عزیزانم دختروهمسر عزیزم